In the name of my creature

(Here is a plece for the world unsiads)

In the name of my creature

(Here is a plece for the world unsiads)

کف پای راستم را یک میخ سوراخ کرد

 

سلام من امروز دوباره فرصت کردم و توانستم آپ دیت شوم. راستش را بخواهید 4 روز پیش توی زمین فوتسال یک میخ متوسط در پای بنده فرو رفت و کلی هم درد کشیدم تا آن را بیرون آوردم. 

این در حالی بود که بین بازی می خواستم به دستشویی بروم که در بین راه می بایستم از یک راهروی بدون چراغ و دخمه عبور کنم که میخی کفش ورزشی و جوراب و کف پای مرا سوراخ کرد. میخ کمتر از 5 میلی متر در پایم فرو رفته بود اما به خاطر این که برای ضد عفونی دیر اقدام کردم پایم عفونت کرد. برای این که شدت درد و ناراحتی ام را نشان دهم 3 روز پیش یک عکس از کف پایم گرفتم و آن را برای خانواده ام ایمیل کردم تا ان ها عمق فاجعه را بفهمند و از من نخواهند هر چه سریعتر به خانه برگردم.  

روز اول خیلی درد کشیدم. حتی فشارم هم پایین افتاده بود. انگشتان پای راستم را اصلا نمی توانستم حرکت دهم.خدا خیری به ملت مسلمان دوست آلمان دهد که مرا با هر زحمتی بود در یک روز برفی به بیمارستان رساندند.

About Writer (من آلمانی هستم)

سلام اسم من محمد خالد هست.من 18 ساله و ایرانی الاصل هستم.

من مسلمانم و مسلمانی من به خاطر اینکه مامانم یا بابام مسلمان هستند، نیست.من اسلام رو به خاطر سبک تفکر و ایدئولوژی خودم انتخاب کردم واسلام به من نسل به نسل به من نرسیده است،بلکه من خودم مسلمان شدم.

من آدم مغروری هستم،اما متکبر نیستم.زیاد فکر می کنم وبسیار درون گرا هستم و دوست دارم کار های بزرگ بزرگ انجام بدم.

از فیزیک بدنی خودم بگم.من سفید پوستم. قد من 178 سانتی متر هست و ۶۴ کیلوگرم وزن دارم.اندازه ی پاهام هم 42 است و عینک هم میزنم.موهای سر من مشکی زاغ و جنسشون هم لَخت هست.

من معمولاً کفش ورزشی پاشنه کوتاه می پوشم.از انواع شلوارها،شلوار لی یا کتون رو پام میکنم.از انواع بلوز ها در تابستان پیراهن یا تی شرت و در زمستان معمولاً پلیورِ کِشی یا پیراهن با کاپشن می پوشم.

بعضی از دوستهای مدرسه ام به من میگویند که تو خوشگلی و عینکت تو رو مثل هری پاتر زیبامی کنه.ولی من فکر می کنم که اگر از رابطه ی زیبایی من و هری پاتربگذریم،از این شخصیت زیبا در یک داستان منفی به کار رفته و من از جی-کی-رولینگ و اون سری داستانهای چرت و مسخره اش ومبتظلش به اسم هری پاتر، متنفرم.

ظاهر من با درونم کمی متفاوت است.از این نظر که همه فکر می کنند من یک بچه خر خونم،که به هیچ چیز جز درس فکر نمی کنه!من اینطور که بعضی ها فکرمیکنند  نیستم اما خُب سعی میکنم همون وظایفی رو که بر عهده دارم را به طور کامل انجام دهم.

 ادبیات جهان روبسیار دوست دارم و احساس و عوطف و سبکِ نویسندگان خارجی مخصوصاً شاعران و نویسندگانِ انگلیسی و آلمانی برایم بسیار جذاب و خواندنی است.

من کارهای فکری و هنری رو بسیار دوست دارم از کار های اداری و پشت میزی خیلی خوشم نمیاد.

 همیشه شأن وغرور خودم را بالاتر از این دیدم تا بخواهم عاشق وشیفته ی چیزی یا کسی بشم.من عاشق هیچ چیزی جز یک چیز نیستم.عشق من نه دختره،نه پسره،نه ماشینه،نه موبایله،نه خونه است،نه دریا است،نه آسمونه،عشق من سر و تهِ همه این چیز هاست.دوست ندارم مستقیم اسم اونی که عاشقشم رو بهتون یگم ولی می گم اون یه موجودیِ که باید خود آدم باید بره دنبالش تا بشناسش.

من کارهای زیادی می دانم و می توانم انجام بدم یکی از اون کارها نوشتن هست.من خیلی خوب می نویسم.بعضی اوقات هم شعر میگویم.البته از گفتنِ شعر های متوسط ادبی یا در مدح فرد خاصی شعر گفتن اصلاً خوشم نمیاد.در شعر های من معمولاً از آرایه های ادبی کمتر استفاده می شود و مضمون آنها عشق واقعی است.البته من همیشه شعر نمی گم،فقط زمانی که یک اتفاق خاص یا یک حادثه روی حس عاطفی من تأثیر گذارد شعر می گم و شعر هایم را معمولاً به هر کسی نسان نمی دم.

اما متن نویسی هر کجا و هر موقع که بشود و به هر موضوعی؛مثل موضوعاتِ:ادبی،انتقادی،تحلیلی،اجتماعی،آموزشی،علمی،آسیب شناسی،فرهنگی-هنری،نمایشنامه،فیلمنامه و طنز،که از هر کدام از این انواع،مطلب یا مطالبی را در وبلاگ خود می زنم البته به جز نمایشنامه و فیلمنامهایم که ممکن است قیمت واقعیشون بیاد پایین.چرا که ممکنه در آینده کارگردان های زیادی از تئاتر و تلویزیون یا حتی سینما اونا رو بخواهند و نیاز باشد این دسته از مطالب اصولی تر نوشته شوند تا بلکه قیمتشون بالاتر هم بره.

گاهی اوقات طرٌاحی و نقاشی هم می کنم سبک طراحیِ من پوتره یعنی کشیدنِ چهره انسان و تا حدودی آناتومی یعنی کشیدن اندام  انسان است.البته من خوشم نمیاد کسی منو با ویژگی نقاش بودن بشناسد و می دانم هر کس که فکر می کند نقاشی کشیدنِ من خوب است بدون شک کارهای من را دیده است.

کار دیکه ای که بلدم کار با فوتوشاپ است.البته تمام جزئیاتش رو بلد نیستم.ولی فوتوشاپ خاصیت کار باهاش اینه که با استفاده از کمترین ابزار ها می توان زیباترین اثرها را خلق کرد.عکسی که از من در وبلاگ می بینید خودم با همین نرم افزار طراحی کرده ام. در قسمتی از ویلاگ خودم هم قصد دارم چند تا از عکسهایی را که خودم طراحی کرده ام را به نمایش بگذارم.

کار نیمه مصور هم خیلی دوست دارم انجام بدهم.نیمه مصور یه جور کارِ هنریه به صورت یک داستان که به جای بعضی از واژه ها،عکسهایی مرتیط باهر واژه از همان واژه ها می گذاریم مثلاً به جای واژه ی میز توی اون متن ما عکس یک میز رو میگذاریم.یا به جای اسم شخصیتهای داستان،عکس مرتبط با اسم آن شخصیت رو میگذاریم.البته در آینده یک دونه از این داستان ها خودم درست میکنم و توی وبلاگ میگذارم.

من اذان هم میگم و تا حدودی قرائت قرآن هم بلدم.سبکهای اذانی که من بلدم حسین علی شریف،اذان مدینه(بخارایی)،کریم منصوری و تا حدودی مصطفی غلوش است.در وبلاگ در بخش مطالب آموزشی،آموزش اذان و تجوید قرآن هم میگذارم.

فوتبال یک از علاقه های دیگرٍ من است.فوتبال مثل جنگ نیاز به برنامه برای دفاع و حمله دارد.بخاطرِ اینکه فوتبال مثل یک جنگ است وبه برنامه برای دفاع و حمله،با توجه به نفرات درون زمین نیاز دارد، من خیلی  فوتبا ل رو دوست دارم.استراتژی فوتبال برام خیلی جالبه.من اگر یکی از آرزوها م مثل همه جوانان و نوجوانان باشه اون همین فوتباله،.ولی من می دانم که برای این که بشه به جاهای بالا رسید باید تلاش کرد و هیچ چیزی توی این دنیا بی تلاش به دست نمیاد.در این زمینه خیلی حرف دیگران برام مهم نیست.وقتی که دوست دارم فوتبالیست بزرگی بشوم و برای این امر در کنار توانایی های دیگرم سعی وتلاش میکنم، دیگر انتقاد هر کسی نمیتواند برای من مهم باشد.چرا که اگر خدا بخواد حتی ممکنه به بالاتر از اون چیزی که می خوام هم برسم.در زمینه فوتبال دوست نداشتم جزئیات وافکار دیگرم را حول و هوش  همین مسئله بیان کنم.

دوست داشتنم چند درجه ای از عاشق شدنم پایین تره. به خاطر اینکه من فقط یک بار عاشق شدم و تموم،

اما دوست داشتنم تکرار پذیر است ومن نه خیلی چیزها بلکه بعضی چیزها رو فقط دوست دارم.

کریم بنزما وسمیر النصری فوتبالیستهایی هستند که از اونا خوشم میاد،چون هر دوتاشون مسلمونند ودر کنار بازی خوبشان خوش اخلاق هم هستند.

خوزه مورینیو فرد دیگری است که از یک جهت فقط ازش خوشم میاد،از این جهت که اونم مثل من مغروره.

از جمله مکانهایی که از آنها خوشم میاد میدون جنگ (به خاطر اینکه مثل فوتباله)، کتابخانه، استادیوم(stadium)، آرایشگاه، حمام، فرودگاه وکودکستان هست.البته دلیل خوش آمدن یا نیامدن رو باز دوست نداشتم بگم.

از سرباز خانه، قهوه خانه های قدیمی(به خاطر برخی از مشتریانشان)، چهارراهای شلوغ، زندان، توالت(toilet)، باشگاه بدن سازی (به خاطر بعضی از بدنسازان)، پارتی شبانه خیلی بدم می آید. 

تحصیلات آکادمیک(دانشگاهی)رو فقط به خاطر کلاس گذاشتن دنبالش می روم. دوست دارم در رشته ادبیات شا هنر ادامه تحصیل بدهم.

دوست ندارم هر کسی این مطالبی رو که اینجا نوشتم رو بخواند.من نگفتم هیچکس نخواند،اما هرکه می خواند باید بداند که این مطالب،مطالبی نیست که هر فردی و با هر سطح فهمی از وجود چنین مطالبی در وبلاگم مطلع شده وآنها را بخواند.